کد مطلب:260202 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:309

رفع مشکل نه بداء
در اینجا بی مناسبت نیست كه بررسی مختصری نسبت به پاره ای روایات داشته باشیم كه در همین مورد نقل شده و اشاره به حصول «بداء» در امر امامت امام عسكری علیه السلام دارد.

شخصی به نام «شاهویه» می گوید: من از امام هادی علیه السلام روایاتی درباره ی فرزندش ابوجعفر شنیده بودم و زمانی كه ابوجعفر فوت كرد بسیار نگران شدم و متحیر و سرگردان ماندم و ندانستم چه كنم.

نامه ای از امام هادی دریافت كردم كه در آن آمده بود: «امام شما بعد از من فرزندم ابومحمد است و هر چه به آن نیازمندید در نزد اوست. خداوند هر چه را بخواهد مقدم دارد و هر چه را بخواهد به تأخیر می اندازد» و سپس استناد به آیه ی قرآن فرموده بود: «اگر آیه ای را نسخ كنیم بهتر از آن یا مثل آن را خواهیم آورد.» [1] .

و نیز جماعتی از بنی هاشم نقل كرده اند كه در روز فوت ابوجعفر، در منزل امام هادی علیه السلام حاضر گشتند در حالی كه در صحن حیاط فرشی گسترده و امام علیه السلام بر آن نشسته و غیر از مردم عادی و دوستانش، حدود صد و پنجاه نفر از آل ابوطالب و قریش و بنی عباس، گرداگردش جمع شده بودند. اینان در این روایت آورده اند كه: در همین لحظات حسن بن علی علیهماالسلام با گریبانی چاك زده و با حالتی زار وارد مجلس شده و از جانب راست پدر بسوی او رفت، در حالی



[ صفحه 34]



كه ما او را نمی شناختیم. ساعتی گذشت تا ابوالحسن امام هادی علیه السلام برخاست و رو به او كرده فرمود: «فرزند عزیزم برای خدا شكری تازه بجاآور كه خداوند امری تازه درباره ات پدید آورد.»

پس حسن بن علی علیهماالسلام گریست و «انا لله» گفت و خدا را شكر كرد.

از دیگران درباره ی او پرسیدیم گفته شد: این فرزند او حسن است و در آنوقت او را بیست و چند ساله حدس زدیم. آنروز بود كه او را شناختیم و دانستیم كه امام هادی علیه السلام، به امامت او اشاره داشت و او را جانشین خود قرار داد. [2] .

برخی افراد با دیدن این روایات و نظایر آن، توهم «بداء» و تغییری در اراده ی خداوند تعالی نسبت به جانشینی امام هادی علیه السلام برای شان حاصل می شود. غافل از آنكه حكم و اراده ی الهی در امر امامت هیچ تغییری نمی پذیرد و تصریحات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، هرگز در مورد هیچ امامی قابل تردید نیست.

با توجه به چنین اصلی است كه نحوه ی برخورد راویان این گونه روایات را، باید ناشی از جو نا متعادل تبلیغاتی در دوران حكام بنی عباس دانست كه از هیچ فتنه انگیزی سرباز نمی زدند.

و نحوه ی برخورد امام علیه السلام را باید برخوردی حكیمانه بشمار آورد كه با هر كس بر حسب ظرفیت او، و مناسب با كیفیت تفكر او سخن می گفتند، تا از گمراهی او جلوگیری شود.



[ صفحه 35]



و كلام ایشان مبنی بر لزوم شكری تازه، برای ایجاد امری تازه، از ناحیه ی خداوند را، باید به خاطر رفع مشكل عقیدتی و اجتماعی شیعه توسط خداوند دانست كه با رساندن مرگ ابوجعفر مشكل بسیاری از مردم را كه گمان می كردند تنها فرزند بزرگتر امام پیشین است كه می تواند جانشین او گردد، از بین برده و انحصار امامت در حضرت امام حسن عسكری علیه السلام را از همه ی جهات روشن و بدون مانع ساخت.


[1] غيبت شيخ طوسي، صفحه ي 131 - ارشاد شيخ مفيد، صفحه ي 317 - كافي، ج 2، صفحه ي 117.

[2] كافي، جلد 2، صفحه ي 115 - اعلام الوري، صفحه ي 351.